مهرسامهرسا، تا این لحظه: 15 سال و 16 روز سن داره

مهرسا هستي مامان

ميخوايم بريم همدان

سلام ديروز با فك و فاميل رفتيم سفيد رود و همگي با هم شنا كرديم (البته با حفظ شئونات اسلامي) بابايي هم يه مقدار اصول صحيح روي آب وايستادن و شناي قورباغه رو بهم ياد داد (ماماني يه مدت استخر ميره ولي بايد همه چيز رو اصولي بلد شي چون بابايي استخر نميتونه بياد تو خونه تئوري ميگه ولي تا حالا نشده بود كه عملي بتونه بهم نشون بده ) به هر حال جاي همگي خالي من و مهرسا جون هم كلي آب نوش جان كرديم (اميدوارم چيزيمون نشه) از چهارشنبه پيش تصميم گرفتم برم كلاس خياطي ولي چون با روزهاي استخر يكي هستش و چون بعد استخر خيلي خيلي خسته ميشم و مهرسايي رو هم نمي تونم اين همه ساعت پيش كسي بذارم بابايي هم كه شنبه تا دوشنبه اضافه كاره پس بايد استخر رو...
25 تير 1390

ني ني شگفت انگيز من

اين عكس مهرسا جوني در تاريخ 15/04/89 گرفته شده دخترم يه دختره شگفت انگيزه مگه نه؟(تو آرايشگري مستعده اگه باور ندارين بهتره صورتتون رو بهش بسپرين اونوقت مي بينين چقدر شما رو خوشگل مي كنه) ...
25 تير 1390

سقالكسار

  سلام خدمت دوستاي خوبم جمعه ٢٣ اردیبهشت تصميم گرفتيم بعد از چندروز مريضي بابايي( دل درد شديد و فشار پايين و تب و ... كه خدا رو شكر الان بهترن)،  با دادشم و زن داداشم ( به قول مهرسا : زن ) و ماهان (پسر دايي مهرسا ) بريم بيرون و حال و هوايي عوض كنيم سبزی پلو با ماهی درست کردم و رفتيم سد خاكي سقالكسار حوالي روستاي آقا سيد شريف تو راه جاده جيرده - شفت . جاي بكر و قشنگي بود با درياچه اي زيبا،مهرسا همش كنار آب بازي كرد و تمام خرده چوباي اطراف رو مينداخت تو آب و كلي حال مي كرد،آخرش هم تا مچ پاش افتاد تو قسمتي كه روش از برگهاي مرداب پر شده بود،فكر نمي كرد آب باشه و مي گفت پا....م كثيف ش......د  . بعد...
22 تير 1390

هشتپر - قروق

با سلام خدمت دوستان پنج شنبه ساعت 12 شب از رشت حركت كرديم به طرف هشتبر خونه خواهرم كه تازه ازدواج كرده،مهرسا جونم توي ماشين تا نزديكاي هشتپر فقط رقصيد و شب هم ساعت 3.5 خوابيد . جمعه رفتيم پارك سياهداران سورتمه سوار شديم ، مهرسا با باباش نشست اولش مي گفت باد مياد و موقع پياده شدن دلش نمي خواست پياده شه.نهار رو هم رفتيم آستارا بعدش يه مقدار خريد تو پاساژهاي نزديك بازارچه ساحلي كرديم و مهرسا خانومي هم از ساعت 5 چون خيلي خسته شده بود و دمپايي هم پاش رو زده بود،شروع كرد به لجبازي و من و باباش رفتيم تو ماشين و تا ساعت 6.5 منتظر بقيه مونديم ، بعدش رفتيم پاساژاي داخل شهر و اونجا هم فقط مي خواست از پله ها بالا پايين بره ، من هم تصميم گرفتم ببرمش ت...
22 تير 1390

عكسهاي دوربين فيلمبرداري

كيفيت بعضي از عكسها كمي پايينه چون با دوربين فيلمبرداري گرفته شده مهرسا با كاوه و مهدي (پسرخاله هاش) پاركي نزديك مرقد امام روستاي فوشه قبل از قلعه رودخان ...
20 تير 1390

روستاي فوشه

ديروز ظهر با داداشم اينا و دوستش رفتيم طرف قلعه رودخان اما اونقدر شلوغ بود كه جاي پارك هم به سختي پيدا مي شد ما هم برگشتيم رفتيم روستاي فوشه كه استخر طبيعي خيلي قشنگه براي شنا داره(يه جايي قبل از قلعه رودخان) قبلاً موقعي كه مهرسا خيلي كوچيك بود اونجا رفته بوديم ، اون دفعه كسي اونجا رو بلد نبود اما ايندفعه مسافران محترم اونجا رو هم كشف كرده بودند و تقريباً شلوغ بود . مهرسا جون تني به آب سرد اونجا زد و كلي حال كرد (قبل ناهار و بعد ناهار) ، ناهار رو خورديم و بعد از ناهار هم داداشم و دوستش  كلي آب بازي و آب پاشي و  شيطنت كردند به هر روي خيلي خوش گذشت و جاي همگي خالي .... متاسفانه دوربين عكاسي رو&nbs...
18 تير 1390

عكسهاي جديد

اينم عكسهايي كه با دوربين جديدمون گرفتيم:    جاده منتهي به آبشار ويسادار        حوالي آبشار ويسادار   آبشار ویسادار     ساحل قروق         روستاي بابا اينا (مهرسا رو موتور دايي مهرگان)   مهرسا با دايي مجيد (رودخونه سپيدرود)         ...
11 تير 1390
1